«جامعه شناسی دین» همچون بیشتر رشته های علمی، از پسزمینه های متعدد، در اوضاع و شرایط تاریخی مختص به خود و در میان مردمانی که در جوامع خویش صاحب موقعیت های متفاوتی بوده اند، توسعه یافته است. این رشته، در مسیر تکوٌن تاریخی خویش، صاحب ادبیات، نظریه ها و مکاتبی است. گاهی، به اشتباه، با نشاندن نظریه ای اجتماعی در باب دین که در شرایط تاریخی خاصی ارائه شده و مدعی است «روزی دین جای خود را به علم می دهد!»، به جای دانش جامعه شناسی دین، چنان سختگیرانه بر این علم حمله شده است که گویی تنها رهآورد این دانش سکولاریزاسیون است! و گاه با همین نگاه و دلخوشی به نظریه ای دیگر که افول دین را لازمه ی مدرنیته ندانسته و معتقد است: « جهان امروز به اندازه ی جهان دیروز مذهبی است.»، جامعه شناسی دین از هر نوع نگاه سکولاریته مبرا دانسته شده است. براستی جامعه شناسی دین چیست؟ قلمرو آن کدام است؟ چه تفاوتی با جامعه شناسی دینی دارد؟ تا چه اندازه می توان نظریه های جامعه شناسان را در باب دین، با این دانش یکیدانست؟وضعیت این دانش در ادبیات علوم اجتماعی ما چگونه است؟